علیرضا گل پسرمعلیرضا گل پسرم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

علیرضا دردونه

بدون عنوان

                                       من نمیدونم تو چجوری رفتی زیر صندلی که حالا تو از اون زیر میخوای بلند بشی و بیای بیرون ...
23 تير 1393

8ماهگی

  گل پسر شیطون بلای من دیگه یاد گرفتی که دستش به هر چی که برسه اونو می گیری و بلند میشه وقتی که توی تختت گذاشته بودمت و مشغول کارام بودم یه دفعه دیدم که دستت رو به تخت گرفتی و بلند شدی که کلی ذوق کرده بودی این هم یه نمونه دیگه که خودتو به زور کشیدی بالای رورواکت و ازش بلند شدی ...
23 تير 1393

آقای خوشتیپ

عسل مامان ،خوش تیپم  ،عاشقتم قربون این قدت برم فقط روی چادر نمازم چکار میکنی هر وقت که نماز می خونم می دویی بیای مهر نماز رو برداری اونو که از دستت می گیرم میای چادرم رو می گیری او اونو می کشی و میری زیرش ...
18 تير 1393

عزیزان

 این هم ریحانه عسلی من (دختر خاله) که خیلی علیرضا رو دوست داره و گاهی این احساسات فوران میکنه و احساس مادری نسبت به علیرضا پیدا میکنه اون وقته که میخواد علیرضا رو بغلش کنه و حتی شیرش هم بده قربون هر دوتون برم   این هم آقاجون مهربونه(بابای مامان)که علیرضا رو هم خیلی دوست داره ما هم آقا جون رو خیلی دوست داریم ...
8 تير 1393

آب بازی

واااااااااای چقدر کیف میده آب بازی   عافیت باشه خوشگل مامان                                                                             ...
7 تير 1393

برنامه روزانه علیرضا

عسلی مامان وقتی که توی اتاق خواب خوابیدی و از خواب بیدار میشی و سرحالی راه می افتی میری پشت در اتاق خواب با در اتاق بازی می کنی همین جور عقب و جلو می بری تا اینکه در بسته می شه و شما هم پشت در می مونی و گریه می کنی حالا فکر کن من چطور باید بیام توی اتاق وقتی که شما به در اتاق چسبیدی؟؟؟ حالا به یه بساطی شما رو میاریم بیرون اون وقت میری توی آشپز خانه با در کابینت بازی می کنی اونو هی باز و بسته می کنی از اونجا خسته میشی میای بیرون میری سراغ حمام با اینکه به اندازه یه پله از سطح زمین بلند تره دستتو می گری به لبه حمام و خودتو بلند می کنی و میری توی حمام ،همین جور دستتو میزنی به کف حمام که یه کم مرطوبه؛ از اونجا میارمت بیرون میارمت داخل اتاق ...
3 تير 1393
1